امواج آلفا (۸ تا ۱۲ هرتز) نشانگرهای بارز یک حالت بیداری آرام هستند و عمدتاً در قشر occipital cortex تولید میشوند، به طوری که قویترین حضور آنها در نواحی Posterior (مواقع parietal/occipital) هنگام بسته بودن چشم دیده میشود. ریتم غالب (Posterior Dominant Rhythm – PDR) یک شاخص کلیدی عملکرد طبیعی مغز است؛ باید از نظر دامنه و فرکانس متقارن باشد و با باز شدن چشم کاهش یابد.
Frontal Alpha: قدرت آلفا در نواحی frontal در افراد بیدار بزرگسال غیر طبیعی است. بیماریهایی مانندMajor Depression اغلب آلفای frontal، به خصوص در سمت چپ frontal، را نشان میدهند که با کاهش فعال سازی قشری cortical activation همراه است. قدرت آلفای frontal و Posterior هر دو با عملکرد شناختی بیماران مبتلا به افسردگی ارتباط دارند.
:Temporal Alpha معمولاً در بیماران مسنتر دیده میشود و ممکن است حالت خوش خیم (variant مربوط به سن) باشد، اما اگر واکنش ناپذیر یا ثابت بماند، میتواند نمایانگر الگوی alpha coma pattern پاتولوژیک باشد.
:Clinical Variabilityدر اختلالاتی مانند افسردگی شدید، توزیع آلفا گاهی نامنظم است برخی مطالعات افزایش و برخی کاهش قدرت آلفا را در نواحی مختلف گزارش کردهاند.
نقشه برداری EEG مبتنی بر حسگر نشان میدهد که هر باند فرکانسی کجا روی پوست سر قویتر است این شفافیت به آسانی مشخص میکند که آیا آلفا به درستی در نواحی Posterior قرار دارد یا قرار ندارد. مشاهده آلفا در نواحی frontal، temporal یا central روی نقشه توپوگرافیک فوراً توجه بالینی را به اختلالات خلقی، تغییرات سنی یا متابولیکی و اختلال عملکرد قشری جلب میکند.
Source-modelingخطر اشتباه در نسبت دادن این سیگنالها به ساختارهای عمیق قشری را دارند که میتواند تشخیص را گمراه کند.
در نقشههای مبتنی بر حسگر :QEEGhome
آلفای Posterior نشان دهنده حالت طبیعی آرامش است؛
آلفای frontal میتواند نشانه الگوهای افسردگی یا کاهش فعالسازی frontal باشد؛ آلفای Temporal یا central ممکن است نشان دهنده کندی شناختی، خواب آلودگی یا تغییرات مرتبط با سن باشد.
در هر مورد، توپوگرافی پوست سر بینش فوری و قابل تفسیر از عملکرد مغز را در اختیار پزشکان قرار میدهد.
بله، بسیار مهم است که آلفا خارج از ناحیه occipital/parietalقرار گیرد. این تغییرات اغلب بار تشخیصی دارند و با شرایط بالینی مانند افسردگی، تغییرات مرتبط با سن یا اثرات خواب آلودگی همسو هستند. مکان یابی مبتنی بر حسگر تضمین میکند که این الگوها قابل مشاهده و قابل تفسیر باقی بمانند و به پزشکان امکان ارزیابی آگاهانه میدهد.